در تاریخ سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه قاجار، وی دو مرتبه مورد سوء قصد قرار گرفت. مرتبه اول در روز یکشنبه 28 شوال سال 1286 هجری قمری مطابق با 24 مرداد 1231 شمسی بود که توسط چند نفر از عناصر خود فروخته بابی سوء قصدی به جان ناصرالدین شاه قاجار انجام گرفت که به زخمی شدن وی منجر شد.
با مطالعه کتاب های تاریخی این فرقه براحتی می توان فهمید که طراح اصلی این ترور توسط میرزا حسینعلی بهاء و با هماهنگی سفارت روسیه و میرزا آقاخان نوری، صدر اعظم وقت انجام گرفت! بدون شک این مثلّث شوم قصد تغییر حکومت ایران از تشیع به یک حکومت بابی را داشتند که دست نشاندۀ امپراطور روسیه یا تحت الحمایۀ آن کشور قرار گیرد. ریشه این ترور را در کتاب تاریخ نبیل زرندی که گفته های شخص حسینعلی بهاء است، پیگیری می کنیم.
عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحه 552 به نقل از حسینعلی نوری می نویسد: «امیر نظام یک روز ما را به منزل خود دعوت کرد و با نهایت احترام از ما پذیرائی نمود و گفت سبب ملاقات شما این بود که اکنون می گویم من به يقين مبين مي دانم که اگر مساعدت و تدبير و اقدامات مهمّۀ شخص شما نبود، هرگز ملا حسین و یارانش که از جنگ جوئی بهیچ وجه اطلاعی نداشتند نمی توانستند مدت هفت ماه در مقابل اردوی شاهنشاهی پایداری نمایند من از مهارت و زبردستی شخص شما که اینگونه دستورات عجیبه می دهید بسیار متعجبم ولی تاکنون نتوانسته ام نشانه ای که اشتراک شما را در این شورش ها ثابت کند بدست بیاورم».
کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 552 کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 553
از این عبارت معلوم می گردد که امیرکبیر به شدت به حسینعلی ظنین شده بود که در شورش ها و جنگ هائی که این فرقه در سطح کشور بوجود آورده بودند و هزاران نفر در این حوادث به خاک و خون کشیده شده و امنیت کشور نیز به خطر افتاده بود، میرزا حسینعلی نقش اساسی در این شورش ها داشت. اما تا آن زمان نتوانسته بود نقش مهم و حیاتی او را در کار گردانی این فتنه ها شناسائی کند.
امیرکبیر می گوید «من به یقین مبین می دانم» آیا چنین فرد خائن را دستگیر و اعدام می کنند یا در منزل صدر اعظم « با نهایت احترام » از او پذیرائی می کنند؟ کسی که استراتژیست و کارگردان اصلی این جریان است که با «مساعدت و تدبیر و اقدامات مهمۀ شخص او» یعنی با نقشه و طراحی و «مهارت و زبردستی او» این شورش ها در کشور رقم خورده است، براساس منطق حکومتی صدر اعظم توانمند و سیاستمدار که به هیچ وجه اهل گذشت و اهمال و تساهل و پای بر حق نهادن نیست، آن هم در این مورد خاص که وی متهم به دست داشتن در خون هزاران نفر بی گناه می باشد، حکمش دستگیری و محاکمه و اعدام است، یا پذیرائی «با نهایت احترام»؟
امیرکبیر صدر أعظم ایران
آیا چنین جرم عظیمی که علیه مصالح مملکتی و کیان تشیع انجام گرفته و خدمتی بی حد و حصر به اجانب نموده، از هیچ حکومتی قابل اغماض است که از سوی امیرکبیر قابل چشم پوشی باشد؟ امیرکبیر مانند هر مسلمان دیگری می دانست که حسینعلی نوری از نظر شرع مقدس اسلام مرتد و واجب القتل است ولی با این وجود باز هم اقدامی صورت نمی دهد، و تنها کاری که توانست انجام دهد این بود که حسینعلی را به کربلا تبعید نماید چرا؟ برای توجیه عملکرد امیرکبیر فقط و فقط یک احتمال باقی می ماند و آن هم فشار قدرت خارجی!