ظهور حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم بعنوان آخرین فرستاده الهی از جمله چیزهائی است که انبیای الهی نیز پیروانشان را به آمدن او خبر دادند. مانند آیه شریه سوره مبارکه صف که خداوند متعال از قول حضرت عیسی بن مریم نقل می کند که وی به اصحاب خویش چنین فرمود: «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل إنی رسول الله إلیکم مصدقاً لما بین یدیّ من التوریة و مبشّراً برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد». و یاد کن هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. توراتی را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او أحمد است، بشارتتان می دهم.
قرآن کریم سوره مبارکه صف، آیه 6
خاتمیت از جمله اختصاصات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می باشد که خداوند متعال نیز در آخرین کتابی که بر بشر نازل نموده یعنی قرآن کریم در سوره مبارکه أحزاب آیه شریفه 40 در این باره می فرماید: “ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما”. پیامبر پدر هیچیک از مردان شما نیست، (کسی نمی تواند ادعا کند که من فرزند پیامبرم؛ یعنی پیامبر اعظم، پسری که به سن مردی برسد، نداشته و از پیامبر اکرم نسل پسر باقی نمانده است) بلکه او فرستاده خدا و پایان بخش پیامبران الهی است.
قرآن کریم سوره أحزاب، آیه 40
آنچه که از ظاهر آیه شریفه استفاده می شود این است که کلمات و مفهوم این آیه شریفه با یکدیگر همخوانی ندارد. لهذا برای فهم بیشتر این آیه باید شأن نزول آیه را مطالعه نمود، هر چند تفسیر آیات الهی به شان نزول مربوط نمی شود؛ اما شأن نزول به فهم آیه کمک شایانی می کند.
آیه شریفه قرآن در رابطه با ازدواج پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش نوه حضرت عبدالمطلب است که این خانم دختر عمه پیامبر صلی الله علیه و آله و از قبیله بنی هاشم نیز می باشد.
در تفاسیر ذیل آیه شریفه نقل شده است که پیامبر اکرم غلامی به نام زید بن حارثه داشت که این غلام بسیار پیامبر خدا را دوست داشت به طوری که هیچگاه از حضرت جدا نمی شد. وقتی که خواست ازدواج کند، پیامبر خدا واسطه این پیوند مبارک شدند و دختر عمه اش زینب را به ازدواج زید در آورد. اما این زوج جوان مانند بعضی از جوانان امروزی اخلاق شان نسبت به هم خوب نبود چرا که هر دو کم صبر و کم حوصله بودند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنچه که آنان را نصیحت کرد و در این راه تلاش کرد تا زندگی به آنان روی خوش نشان دهد، فایده ای نداشت و بالاخره زید همسرش را طلاق داد و آن دو از هم جدا شدند. وقتی که عده طلاق زینب به پایان رسید، خداوند متعال به پیامبرش مأموریت داد تا با دخترعمه اش زینب بنت جحش ازدواج نماید.
تصویر قدیمی از مسجد النبی (ص)
حکمت دستور الهی این بود که أعراب در زمان جاهلیت فرزند خوانده را به منزله فرزند واقعی محسوب نموده تمام احکام فرزند را نیز بر او بار می کردند. مانند محرمیت برای همسر انسان، مسئله ارث بردن و در مقابل همسر پسر خوانده نیز عروس آن خانواده قرار می گرفت و محرم به آن خانواده محسوب می شد و در نتیجه عروس را حرام أبدی بر پدر آن خانواده می دانستند.
اما ازدواج پیامبر با همسر مطلقه زيد كه قرآن فلسفه آن را صريحا شكستن سنت هاى نادرست بیان كرده چيزى نبود كه باعث گفتگو در ميان مردم شود، و يا به خواهند آن را دستاويز براى مقاصد سوء خود كنند. هرچند برداشت مردم جاهلی این بود که زینب نسبت به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله محرم است چون عروس او به حساب می آید. اما خداوند متعال این سنت جاهلی را رد و اعلام کرد که فرزند خوانده با فرزند واقعی انسان متفاوت است و احکام فرزند بر او بار نمی شود نه زيد و نه شخص ديگر و اگر يک روز نام پسر محمد بر او گذاردند اين تنها يک عادت و سنت عرب جاهلی بود كه با ورود اسلام و نزول قرآن بر چيده شد نه يک رابطه طبيعى و خويشاوندى.
تصویر قدیمی از مدینه منوره
البته پيامبر اسلام فرزندان حقيقى به نام “قاسم” و “طيب” و “طاهر” و “ابراهيم” داشت، ولى طبق نقل مورخین همه آنها قبل از رسیدن به سن بلوغ، چشم از جهان بستند، و لذا نام “رجال” (مردان) بر آنها اطلاق نشد. اما امام حسن و امام حسين علیهما السلام كه آنها را فرزندان پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مى خواندند، گرچه به سنين بالا رسيدند، ولى به هنگام نزول اين آيه شریفه هنوز كودک بودند، بنا بر اين جمله «ما كان محمد أبا أحد من رجالکم» كه به صورت فعل ماضى آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه مردم صادق بوده است.
سپس آیه شریفه مى افزايد: ارتباط پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله با شما تنها از ناحيه رسالت و خاتميت مى باشد. “و لكن رسول الله و خاتم النبيين”. بنا براين، صدر آيه ارتباط نسبى را بطور كلى قطع مى كند، و ذيل آيه هم ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتميت را اثبات مى نمايد، و از اينجا پيوند و ارتباط صدر و ذيل آیه شریفه روشن مى گردد.