با نگاهی به زندگی میرزا حسینعلی نوری مؤسس و پیامبر فرقه بهائی به نکات جالب توجهی دست پیدا می کنیم که در زندگی هیچیک از مدعیان دروغین پیامبری وجود نداشته است. چرا که وی در طول زندگی هفتاد و پنج ساله خود، چهار همسر دائمی اختیار نمود و از آنان صاحب هشت فرزند ذکور و اناث گردید. این مدعی پیامبری و مظهریت همچنانکه در میان همسرانش عدالت را رعایت نمی کرد و بین آنان تبعیض قائل می شد، در میان فرزندانش نیز این تبعیض آشکارا رُخ می نمود و برای همگان معلوم بود.
میرزا حسینعلی در مهر ماه سال 1214 شمسی در سن 18 سالگی با نوابه (آسیه) خانم ازدواج کرد و از او دارای سه فرزند شد به نام های عبدالبهاء که به او لقب غصن أعظم داد. او را بر سایر فرزندانش برتری داده و به جانشینی خویش برگزید. دومین فرزند وی میرزا مهدی نام داشت که از طرف پدر به غصن أطهر ملقب گردید. سومین فرزندش از این همسر دختری بود به نام سلطان خانم که به او لقب بهیه خانم و ورقه علیا داد. میرزا حسینعلی این همسرش را در خانه ای که در شهر بندری عکا داشت، اسکان داده و خود نیز هفته ای یکی دو بار نزد او رفت و آمد می کرد.
همسر دوم میرزا حسینعلی نوری، فاطمه یا خانم باجی ملقب به مهد علیا بود که میرزا حسینعلی خیلی به او عشق می ورزید و او را گرامی می داشت. لهذا او را در کاخ بهجی که برای خود تدارک دیده بود، سکونت داد. از آنجائی که میرزا حسینعلی او را از بقیه همسرانش بیشتر دوست می داشت، بیشتر اوقات خود را نیز در نزد وی سپری می کرد. حسینعلی از این همسر صاحب چهار فرزند شد به نام های صمدیه خانم، محمد علی ملقب به غصن أکبر، بدیع الله و ضیاءالله که همه این فرزندان نیز در کاخ بهجی سکونت داشتند.
منظره قدیمی از قصر بهجی
بگفته فضل الله صبحی کاتب مخصوص عبدالبهاء، در جلوی کاخ بهجی سه دستگاه ساختمان وجود داشت که همه را به یک شکل ساخته بودند. سومی ساختمان که از بقیه کنار افتاده بود، در تصرف فروغیه دختر حسینعلی بهاء بود که وی با شوهر خود سید علی افنان در آن خانه زندگی می کردند. زمانی که میرزا حسینعلی از دنیا رفت، جسدش را در همین خانه دفن کردند که بعدها به نام روضه مبارکه برای بهائیان معروف گردید.
چهارمین همسر میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله، جمالیه خانم نام داشت. وی دختر ناز پرورده خادم مسافرخانه کرمل در شهر بندری عکا بود که میرزا حسینعلی نوری در حالی که هفتاد سال از سنش می گذشت، با این دختر که پانزده سال بیشتر نداشت ازدواج کرد.
بگفته صبحی در میان زنان میرزا حسینعلی آن کس که زورش بر همه می چربید و از بقیه گرامی تر بود و نزد میرزا حسینعلی نیز تقرب داشت، مهد علیا همسر دوم وی بود که نسبت خویشاوندی نیز با حسینعلی بهاء داشت و حسینعلی هم روزگار خود را نزد او و فرزندانش می گذرانید و از این جهت، همسران دیگر و فرزندان آنان به او رشک می بردند و در سینه کینه او را نهان می داشتند تا روزی که بتوانند آشکار سازند.
از آنجائی که حسینعلی چند همسر را در یک زمان دارا بود و از توجه بیشتر به بعضی از آنها حتی در مقابل دیگران نیز ابائی نداشت، طبیعی بود که بین همسرانش ناراحتی و کدورت نمایان گشته و این ناراحتی کشمکش فرزندان آنان را نیز در پی داشته باشد. میرزا حسینعلی برای جلوگیری از دشمنی میان فرزندان و نواده گان تدابیری اندیشید که هیچکدام به سرانجام نرسید. یکی از این تدبیرها این بود که دستور داد روحا خانم دختر عبدالبهاء با میرزا شعاع الله (فرزند محمد علی غصن اکبر) ازدواج کنند. بدنبال این دستور آن دو با هم نامزد شدند؛ اما با نارضایتی منیره خانم همسر عبدالبهاء این پیوند به سرانجام نرسید و آن دو از یکدیگر جدا شدند.
با وجود اینکه وحدت عالم انسانی یکی از تعالیم دوازده گانه این فرقه است، به این معنا که خداوند مخلوقات و موجودات عالم را آفریده و از باب محبت به همه آنان روزی می دهد؛ در نتیجه بندگان او نیز باید با هم مهربان بوده و از دشمنی و خصومت با یکدیگر بپرهیزند، اما میرزا حسینعلی بهاء که از او بعنوان مبتکر این تعلیم یاد می شود، نه تنها خود به این تعلیم عامل نبوده بلکه در بیشتر اوقات موضعی ضد آن را در برابر مخالفین حتی اعضای خانواده خویش اتخاذ کرده است. وی بعد از اعدام علی محمد باب با برادرش میرزا یحیی نوری بر سر جانشینی باب به مخالفت شدید برخاسته و تا آخر عمر نیز یک لحظه از دشمنی و کینه توزی نسبت به برادرش غفلت نورزید. بگونه ای که در آثارش او را با ألقاب زشتی همچون “عجل” (گوساله) مورد خطاب قرار داده و او را تکفیر نموده است.

میرزا نسبت به فرزندان خود نیز همین رویه را در پیش گرفت. وی با ترجیح دادن بعضی از فرزندان، میان آنان ناراحتی و دشمنی ایجاد کرد بطوری که تا واپسین لحظات عمرش هم نتوانست بین آنان آشتی برقرار کند. بدنبال این رفتار میرزا حسینعلی بین فرزندان و همسران، میرزا مهدی که یکی از فرزندان وی از همسر اولش بود، از رفتار تبعیض آمیز پدر خسته شده، صبر و تحمل از کف داد و در غروب اولین روز فصل تابستان سال 1249 شمسی بر بالای ساختمان محل سکونت خود رفت و از روزنه ای که در سقف خانه جهت روشنائی اتاق تعبیه شده بود، خود را به زیر افکند و بر اثر جراحات و صدمات وارده در سن بیست و دو سالگی از دنیا رفت.
مکان افتادن میرزا مهدی نوری میرزا مهدی فرزند حسینعلی بهاء
میرزا حسینعلی نوری که برای پاشاهان، سلاطین و پادشاهان الواحی را نازل می کرد و با وعده هائی آنان را به خود جلب می کرد، برای مرگ فرزند جوانش نیز زیارت نامه ای نازل کرده و با گستاخی تمام مرگ فرزند خود را که نتیجه رفتارهای وی بود، به منزله قربانی حضرت ابراهیم خلیل به پیشگاه خداوند و همچنین جانبازی حضرت عیسی مسیح و شهادت سبط پیامبر اکرم امام حسین علیهما السّلام در کربلا شمرده شده و به ناله و زاری پرداخته است.
شوقی ربانی اولین و آخرین ولی امر بهائی در کتاب قرن بدیع در صفحه 379 در این باره می نویسد: «در مناجاتی که از قلم أعلی در وصف آن غصن دوحه بقاء نازل شهادت آن نفس مقدس را بمثابه قربانی فرزند حضرت خلیل در سبیل رب جلیل و جانبازی حضرت روح بر صلیب و شهادت حضرت سیدالشهاء در ارض طف که در ادوار سابقه و ظهورات ماضیه موجب تطهیر و نجات احزاب و ملل مختلفه بوده، در این عصر اعظم علت حیات عالم و حصول وحدت اصلیه در انجمن بنی آدم شمرده اند».
کتاب قرن بدیع، تألیف شوقی ربانی صفحه 379 قرن بدیع شوقی
میرزا حسینعلی که با رفتار و کردار خود تخم عداوت و دشمنی را بین فرزندان کاشت و در زمان حیات خود نیز آثارش را چشید، در وصیت نامه اش برای آخرین بار از آنان خواست تا با هم مهربان باشند و از بدگوئی و دشمنی نسبت به همدیگر دست بردارند. همچنانکه وی در کتاب ادعیه حضرت محبوب صفحه 412 در این باره می نویسد:
«ای اهل عالم شما را وصیت می نمایم به آنچه سبب ارتفاع مقامات شما است. به تقوی الله تمسک نمائید و به ذیل معروف تشبث کنید. براستی می گویم لسان از برای ذکر خیر است، او را به گفتار زشت میالائید. عفا الله عما سلف از بعد باید کل بما ینبغی تکلم نمایند. از لعن و طعن و ما یتکدر به الانسان اجتناب نمایند. مقام انسان بزرگ است».